دهانش آرزوی تنگدستان


عذارش قبله آتش پرستان

بجای پسته و شکر تمامست


دهان ساقی و لب نقل مستان

ز دیوان کمال از غایت لطف


بدست آوردم این معنی بدستان

دهانش هست میگویند آن نیست


میانش نیست ، می گویند و هست آن

دل ابن حسام آن غمزه گر خست


کدامین دل که آن غمزه نخست آن